Mar 15, 2015
from
معلوم نیست وقتی بمیرم این همه حسرت تو یه گور جا میشه یا باید گورِ دستهجمعی بخرم.
یه پسرعمو داشت مَسود، امیر بود اسمش سعید بود درست یادم نیست مال خیلی وقت پیشه حالا میگیم جمشید اصلاً… محسن … قاسم… فرشاد… چه فرقی میکنه تو حرفو بچسب. دارم میگم این پسرعموش یه بار حسرتاشو بار دو تا خاور کرد بره تو گودالی که واسه برج میلاد کندهبودن خودشو زندهبهگور کنه مَسود یه فوت کرد باد خاورارو برد پرت کرد بالای جوِ زمین. بعد با موتور رفتن شمال.
- طـیــّب