طفلی این پسره عاشق دختر داییش بود..دختر دایی هم رفت با یکی دیگه ازدواج کرد.این بنده خدا هم خل شد..حالا خوشگل،خوش هیکل..هر دختری ( از جمله خودم) عاشق چشم و ابروش میشد از بس قیافه جنتلمنی داشت..یهو شد پوست و استخون..آخ اخ یادش هم می افتم قلبم میگیره
بعد پدرش از این چهره ها که میبینی ته دلت آروم میشه..از اینا که حرف میزنن تن صداش مثل آهنگه..وای تصور داغدار بودن الانش لهم میکنه..ای بابا - AidA®