از خویش می گریزم در این دیار، باران..... دلتنگ روزگارم بر من ببار، باران
از خویش می گریزم در این دیار، باران.... دلتنگ روزگارم بر من ببار، باران.... بغض گلوی ما را باری تو ترجمان باش... ای بی شکیب باران ای بی قرار، باران... در هق هق شبانه ماند بعاشقی مست.... نجوای ناودانها در رهگذار باران... از همرهان درین باغ با من چه مهربان بود... بیدی که گریه میکرد در جویبار باران... وه زانکه دل بریدن از خویش و با تو بودن... تا روزهای پیچان تا آبشار، باران.. - بوگی // #پرموزیک :) - پُرحــررف
++ - arashdarya
از خویش می گریزم در این دیار، باران.... دلتنگ روزگارم بر من ببار، باران.... بغض گلوی ما را باری تو ترجمان باش... ای بی شکیب باران ای بی قرار، باران... در هق هق شبانه ماند بعاشقی مست.... نجوای ناودانها در رهگذار باران... از همرهان درین باغ با من چه مهربان بود... بیدی که گریه میکرد در جویبار باران... وه زانکه دل بریدن از خویش و با تو بودن... تا روزهای پیچان تا آبشار، باران.. - بوگی