از پيامبران بدون اجرت تا دين-کارتل‌های امروزی، واکاوی آيه های انفال:۴۱ و حشر:۷ http://news.gooya.com/politic...
سنت بی بديل پيامبری خدا، بدون جانشين و بدون دستمزد است. پيامبری يک کار بدون «اجرت» و به زبان امروزی کار داوطلبانه می باشد. در امر نبوت، «جاشينی» و تعيين جانشين توسط پيامبران جايی ندارد [۱]. پس چگونه اين کار داوطلبانه، موجب تاسيس شغل تمام وقت و بنگاه های مالی با دريافت اجرت و کسب درآمد شده است! مقام نبوت با «امر» و «وحی» خدا همراه با کتاب و حکم به فرد مشخص و برای هدايت قوم آن فرد داده می شود. طوری که با مرگ هر پيامبر دوران نبوت و همچنين دوران رهبری پيروانش نيز به سر می آيد. ادعای ادامه راه يک مقامِ ذاتا بدون اجرت و بدون جانشين، قرن ها پس از مرگ پيامبر، چگونه نيازمند شغل تمام وقت و تاسيس کارتل های عظيم مالی شده است؟ کسانی که خود را جانشينان پيامبر و کار خود را «پيامبرانه» می دانند، چگونه توانسته اند افزون بر دريافت اجرت ثابت «سهم امام» در راس امپراطوری های مالی قرار گيرند! اين همه دين-کارتل ها با «اذن» کدام خدا و کدامين آيات وحی تاسيس و «مقدس» شده اند؟! باعث شگفتی است که اين همه آيه درباره اجرت نگرفتن پيامبران نازل شده است، اما درباره فلسفه دريافت نکردن اجرت توسط پيامبران تا کنون مقاله ای تاليف نشده است. انبوه کلانی کتاب و رساله و تفاسير گوناگون در مجلدها های چند رقمی در راستای توجيه جاشينی در نبوت و جانشين برای پيامبر نوشته شده است، اما آيات بدون اجرت بودن پيامبران به هيچ انگاشته شده است. انگار در پشت اين همه آيه و اين همه تاکيد خدا در اين باره، هيچ هدفی نبوده است و اين آيات فقط جهت تزيين قرآن و يا از سر تفنن خدا نازل شده است! برای مثال در انعام:۹۰ با اشاره به ۱۸ پيامبری که نام آن ها تک تک در آيات قبل از آن آمده است به حضرت محمد گفته می شود تو نيز به هدايت اين پيامبران «اقتدا» کن و به مردم بگو که از شما هيچ مزدی برای پيامبری طلب نمی کنم: قُل لاَّ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا. - نافرمانی مدنی
در قرآن بر نيکی و کمک و بخشش مال به ديگران و به ويژه «نزديکان» و «يتيمان» و «مسکينان» تاکيد بسيار و مکرر شده است، تا جايی که در آيات کمک به ديگران ترکيب «وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِينِ» روتين شده است. اما در قرآن حتی يک آيه نمی توان يافت که در آن به مردم گفته شده باشد کمک های خود را از طريق پيامبر به نيازمندان برسانيد. پيامبر فقط مسئول تقسيم «انفال» يا اموال عمومی بين مردم بوده است. انفال هم چيزی نبوده است جز غنائم جنگی. در تقسيم غنائم نيز چيزی به مردم داده می شده است، نه اين که توسط پيامبر از مردم چيزی دريافت گردد. لطفا خوب توجه شود: به مردم چيزی داده می شده است، از مردم دريافت نمی شده است. در اين نوشتار خواهيم ديد که چگونه و با چه شگردی از سازوکار «پرداخت» به نيازمندان در زمان پيامبر، «دريافت» از مردم در زمانه ما استخراج شده است! از پرداخت موردی يک پنجم غنائم جنگی به نيازمندان، دريافت ثابت «سهم امام» از مردم وضع شده است. حتی درباره «زکات» که يک فريضه واجب است، هيچ جا در قرآن گفته نشده است که آن را از طريق ديگران ادا کنيد. هر فرد خود چون نماز آن را ادا می کند. می دانيم که دو قلوی «زکات» و «نماز»، فرايض واجب همه مومنان در دين مشترک همه پيامبران است، - نافرمانی مدنی
آيا خيلی مهارت و زرنگی لازم است تا بتوان از مساله «پرداخت» موردی سهم غنائم جنگی به نيازمندان در زمان پيامبر، برای خود «دريافت» ثابت از مردم استخراج کرد! مشکل خيلی بزرگ و عجيب غريب می نمايد. اما خواهيم ديد که کسب مشروعيت الهی يا وصل دين-کارتل ها به خدا، چندان مشکل نبوده است! در ترجمه دو آيه حشر:۷ و انفال:۴۱ بعد ار واژه «ذی القربی» و داخل پرانتز، ضمير «او» با ارجاع به «پيامبر» اضافه شود. برای پيامبر بی اجرت، هم مِلک بيرون می آيد و هم اجرت يا حقوق بگيری ثابت «خمس»! خب اين ها که برای پيامبر می باشد؛ مگر پيامبر ۱۴ قرن قبل فوت نکرده است؟ اين مشکل را هم آيه حشر:۷ حل کرده است! هنگام تقسيم انفال يا اموال عمومی بين نيازمندان، به آن ها گفته شده است هر چه پيامبر «می دهد» بگيريد و به اصطلاح برای کم و زياد آن چانه نزنيد. ترجمه و يا تفسير کنيد: هر چه پيامبر «گفت» بگيريد! حال خيلی راحت می توانيد هر چه را که خود می خواهيد پيامبر گفته باشد و بشود «سنت» و يا حديث پيامبر! جالب است از آيه حشر:۷ همزمان استفاده دوگانه در دو موضوع کاملا متفاوت شده است. ماهيت يکی سخت افزاری (باغ و ملک) و ماهيت ديگری نرم افرازی (احاديث) است. لابد برای کارکردن سخت افزار به نرم افزار نياز بوده است! - نافرمانی مدنی
در کمک کردن به ديگران، «نزديکان» و به زبان قرآن «ذی القربی» در الويت می باشند- به همين سادگی و روشنی. اما در اين نوشتار خواهيم ديد که اين موضوع بديهی و ابتدايی که در رابطه با کمک به نيازمندان در آيات زيادی از قرآن يادآوری گرديده است، از کجاها که سر در نياورده است! حال کاشکی فقط به آوردن مال و منال برای متوليان دين محدود می شد. تراژدی آن است که «ذی القربی» را با باغ موسوم به «فدک» گره زده اند. مرثيه سرايی و تحريک و تهييج افراد برای اين باغ، افزودن هيزم است بر آتش اختلافی که موضوع آن خود در وهله نخست باطل است: «جانشينی» پيامبر! پيچيدگی معما اينجاست. معمايی که به خون آغشته است! - نافرمانی مدنی
در تضاد آشکار با آيات مکرر قرآن مبنی بر عدم دريافت اجرت و مال توسط پيامبران، با افزدون داخل پرانتز «او» بعد از واژه «ذی القربی» در دو آيه انفال:۴۱ و حشر:۷، برای پيامبر از محل اموال عمومی سهم خمس و باغ و ملک در آورده اند. يک پنجم غنائم جنگی را که طبق انفال:۴۱ سهم نيازمندان است و پيامبر مسئول تقسيم آن بوده است، حق پيامبر دانسته اند. انفالی که طبق حشر:۷ بايد بين نيازمندان و به ويژه «فقرای» مهاجر و انصار تقسيم شود، حق پيامبر دانسته اند. پيامبر و دخترش چهارده قرن قبل فوت کرده اند، ولی آتش باغ فدک هنوز دارد زبانه می کشد و نابود می کند. در حالی که همزمان برای عده ای املاک و درآمد ثابت «سهم امام» می آفريند! مومنين بهای تهييج و تحريک شدن با روضه های باغ فدک را در قتل و خونريزی می پردازند. در حالی که متوليان دين بر برج و باروی اموال و املاک دين تکيه زده و بسيار خشنودند! مسئوليت الهی داوطلبانه و بدون اجرت پيامبری، در يک پارادوکس شرم آور، به دلالی معاملات ملکی و سهم خواهی پيامبر از اموال عمومی فروکاهيده می شود؛ تا بتوان با ايجاد مقام «پيامبرانه» امپراطوری های مالی تاسيس کرد و خود در راس آن قرار گرفت! - نافرمانی مدنی
اگر بخواهيم نقشه استدلال اين نوشتار را تجسم کنيم نخست بايد چکيده داستان را مرور کنيم: واژه «ذی القربی» قهرمان داستان است که با پوشيدن يک لباس به نام پرانتز با دو آيه انفال:۴۱ و حشر:۷ همزمان غوغا می کند. دو اصل ۱) «عدم جانشينی در نبوت»، و ۲) «عدم دريافت اجرت توسط پيامبران» ؛ در جهت وارونه تبديل می شود به مال برای کسانی که دارند کار «پيامبرانه» می کنند: الف- خلق يک درآمد ثابت به نام «سهم امام» و ب- اداره بنگاه های مالی به نام دين! در اين ميان گزاره «هر چه پيامبر ميدهد بگيريد» آيه حشر:۷، و همچنين واژه «ذريه» در آيات قرآن؛ ادامه داستان را ابدی می کنند! - نافرمانی مدنی
پس در اين نوشتار نخست درباره «ذی القربی» در آيات قرآن بحث می شود. سپس درباره «انفال» يا اموال عمومی و نحوه تقسيم آن در آيات حشر:۷ و انفال:۴۱ مطالبی ارائه می گردد. اصل «اجرت» نگرفتن پيامبران مطلب بعدی است که با آيات قرآن واکاوی می شود؛ موضوع حياتی و تعيين کننده ای که سرسری و بی تفاوت از کنار آن گذشته شده است. انگار نزول اين آيات بيخودی يا برای تزيين فرآن بوده است. سپس نگاه کوتاهی خواهيم داشت به واژه «ذريه» در آيات قرآن. از «ذريه» و يا از نسل پيامبران پيشين بودن، هيچ امتيازی برای يک فرد نمی آورد. نمی توان از طريق ژنتيک و از نسل پيامبر بودن ادعايی کرد و امتيازی کسب نمود. از «ذريه» و يا نسل برخی از پيامبران، افرادی با صلاحيت فردی بعثت کرده اند. اين پيامبران نيز طبق قاعده و يا سنت خدا، با «وحی» و «امر» خدا به مقام نبوت رسيده اند. در پايان درباره گزاره «هر چه پيامبر ميدهد بگيريد» و آن چه به «سنت» پيامبر معروف است بحث می شود. طبق آيات قرآن سنت خدا «بی بديل» است و برای آن جايگزينی نيست. همچنين در سنت خدا تغيير و تحولی نيست. پيامبر از زمانی که نمی دانسته است کتاب و ايمان چيست و از غافلين بوده است تا زمانی که با هدايت خدا بعثت می کند و تا پايان عمر همواره با دريافت وحی و آموزه های نو در حال رشد و تغيير بوده است. پس پيامبر سنت ثابتی نداشته است. حتی با فرض ثابت بودن آن، سنت هر پيامبر قابل جايگزين شدن سنت خدا نيست. چرا که سنت هيچ پيامبری جهانشمول نيست. حتی در قوم هر پيامبر، سنت او زمينه مند مکان و زمان می باشد. و اين سنت لايتغير خداست. چرا که خدا پيامبری نمی فرستد مگر از ميان همان قوم و به زبان همان قوم برای قومی که در ظلمت گمراهی می باشد. - نافرمانی مدنی
با توجه به مقدمه ای که بيان شد، اين نوشتار شامل پنج جستار زير می باشد. تلاش شده است هر جستار مستقل باشد تا اگر خوانندگان بخواهند بتوانند فقط جستار يا جستارهای مورد علاقه خود را مطالعه کنند: يکم- سهم مردم نيازمند يا سهم خويشاوندان پيامبر در «وَلِذِی الْقُرْبَی» دوم- «خمس» و سهم املاک از تقسيم غنائم جنگی بين مردم! (انفال:۴۱ و حشر:۷) سوم- اصل مال و دستمزد نگرفتن پيامبران چهارم- ذرّيه پيامبران در آيات قرآن و بطلان وراثت در نبوت پنجم- «سنت پيامبر» و گزاره «هر چه پيامبر می دهد بگيريد» (حشر:۷) موضوع «جانشينی در نبوت» با نشر سه مقاله ديگر (پانزده جستار) ادامه خواهد داشت: ۱) نبوت و امامت پيامبران، ۲) امامت و امت پيامبران، و ۳) نبوت و خلافت. - نافرمانی مدنی
بر اساس آيات روشن قرآن و استدلال اين نوشتار، گرفتن «سهم امام» از مردم نا آگاه به آيات قرآن حرام خواری آشکار است. دريافت کنندگان سهم امام بايد مردم را مطلع کنند و از آنها حلاليت بطلبند. مردم می توانند با آگاهی هر چقدر دلشان خواست و به هر کس که می خواهند کمک کنند. اما نمی توان به نام خدا و به دروغ از مردم حتی يک ريال دريافت کرد! ديگر اين که داستان کهنه و استخوان لای زخم «باغ فدک» را بيش از اين با مرثيه سرايی کش ندهند. «باغ فدک» برای قرن ها باعث اختلاف و نزاع بين مسلمانان، آن هم تا سر حد دشمنی و لعن بوده است. هم خلاف آموزه های روشن قرآن می باشد و هم از خرد مستقل از آيات قرآن به دور است. از طرف ديگر کار درست و يا غلط ديگران در چهارده قرن قبل به پای امروزی ها نوشته نمی شود: روزگار آن جماعت سپری شد، برای آنان است آنچه به دست آوردند و برای شماست آنچه به دست آورده‏ايد و شما برای اعمال آن ها بازخواست نخواهيد شد- تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَّا کَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ (بقره: ۱۳۴و ۱۴۱). لطفا اين بساط را جمع کنيد! - نافرمانی مدنی
توسعه امپراطوری مالی رهبر همزمان با تحریم ها- یک امپراطور مالی، یا به عبارت ساده تر، یک ابر شرکت به نام «ستاد اجرایی فرمان امام» تحت کنترل دارد، که ارزش آن بالغ بر ۹۵ میلیار دلار، یعنی بیشتر در آمد کنونی سالانه نفت صادراتی کشور نفت خیز ایران است. آنچه در زیر می خوانید بخشهایی از دو قسمت منتشر شده گزارش خبرگزاری رویترز است: http://ir.voanews.com/content... - نافرمانی مدنی
شارلاتان بازی با باغ فدک: مظلومیت باغ فدک در چشمان حیرت زده دوربین + تصاویر http://www.entekhab.ir/fa... - نافرمانی مدنی