این مرد پدرم است ...دردی به بزرگی کوه.... کمرش را تا کرده است ...آبا ممکن است روزی خندان و آسوده شود.... با اشکهایی که پاک نشده اند.... و سری که هرگز برای لقمه ای نان خم نشد ....