امید جان سلام، می دانم حالت خوب و جایت خوب است. ای کاش راهی بود تا بتوانم دست هایت را ببوسم. همان دستهایی که ماسک اکسیژن را به دخترک پریشان رساند و امید را به چشمهای هراسان مادرش. امید جان در روزگاری که مردان کوچک در سودای بازی های بزرگ نفس همدیگر را می برند، تو چقدر بزرگی که با لبخندی عمیق زندگی را به دیگری هدیه دادی و رفتی ...