جانِ جوانیِ مرا پیرِ ترانه کرده‌ای...زبانِ احساسِ مرا تو عاشقانه کرده‌ای
برای با تو بودنم راهِ ستاره رفته‌ام...هر سفرِ ثانیه را من به شماره رفته‌ام/ هزار پنجره نگاه در انتظار ساختم...روحِ غرورِ مُرده را در اشکِ خود شناختم/ جانِ جوانیِ مرا پیرِ ترانه کرده‌ای...زبانِ احساسِ مرا تو عاشقانه کرده‌ای/ اسم مرا صدا بزن،به قصه دعوتم بکن...به خوابِ روی شانه‌ات بیا بدعادتم بکن/ جانِ جوانیِ مرا پیرِ ترانه کرده‌ای...زبانِ احساسِ مرا تو عاشقانه کرده‌ای/ مرا به خلوتت ببر،جان بده به نگاه من...ببوس تا پاک شود در عشق تو گناه من/ شبانه با نگاه تو رنگِ سپیده می‌شود...گل از تماشای رُخت چه آبدیده می‌شود/ پیش شرابِ چشمِ تو باده کنار می‌رود...سَری که گرمِ عشقِ توست به سمتِ دار می‌رود/ - بوگی
+++ - Gothic